English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4286 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
migration U انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
paths U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path U مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
inheritances U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritance U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
hopped U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hopping U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hop U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hops U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
dib U باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
transferring U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
overflow U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
underpasses U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
receding leg U شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
tother U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
t' other U دیگری
third U به دیگری
other U متفاوت دیگری
others U متفاوت دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
onother's money U پول دیگری
at second hand U از قول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
at another time U در زمان دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
alternately U تغییر از یکی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
converted U تغییر چیزی به دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
personify U رل دیگری بازی کردن
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
transplants U درجای دیگری نشاندن
transplant U درجای دیگری نشاندن
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
it is of a different kind U قسم دیگری است
personifies U رل دیگری بازی کردن
detinue U ضبط مال دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
personified U رل دیگری بازی کردن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
transplanted U درجای دیگری نشاندن
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
predecease U قبل از دیگری مردن
predecease U مرگ قبل از دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
i had no a U چاره دیگری نداشتم
one country or another U این یا یک کشور دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
release U اعراض از حق به نفع دیگری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
another U کسی [چیز] دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
one after a U یکی درپی دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
assumpsit U تقبل دیون دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
move U انتقال
shift U انتقال
transitions U انتقال
transition U انتقال
conveyances U انتقال
transmission line U خط انتقال
transmission U انتقال
transfer check U انتقال
devolution U انتقال
shifted U انتقال
transfer line U خط انتقال
mittimus U انتقال
transference U انتقال
shift U انتقال
line shaft U انتقال
marque U انتقال
assignment U انتقال
conveyance U انتقال
assignments U انتقال
metabasis U انتقال
shifts U انتقال
transportation U انتقال
transformation U انتقال
translations U انتقال
convey U انتقال
conveyed U انتقال
conveying U انتقال
conveys U انتقال
translation U انتقال
transfers U انتقال
migration U انتقال
transferring U انتقال
intuition U انتقال
intuitions U انتقال
conduction U انتقال
turn over U انتقال
transter U انتقال
transmissions U انتقال
downloading U انتقال
conductance U انتقال
displacement U انتقال
transfer U انتقال
negotiations U انتقال
abaloenation U انتقال
Recent search history Forum search
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1انتقال قطعی
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1i carried her the rest of the way
1offshoring
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
1In dubio mitius
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com